«لعنت به این آوار ... »

ساخت وبلاگ
فکر میکردم چرا روزهای آخر اینقدر کلافه بودم.. انقدر بال بال میزدم برای بلیط گرفتن و خانه رفتن.. چرا اون لحظه ای که اعلام کردن پرواز دو ساعت تاخیر داره، اونطوری دنیا رو زده بودن تو سرم.. آخه من انقدر هول؟

اون شب وقتی همینطوری چهارزانو نشسته بودم توی تختم و یک شماره ی ناشناس پیام داد که «خانم فلانی شما سالمید؟»، اون موقع بود که فهمیدم که چرا تموم اون روزا آشوب بود توی دلم ...

پرنیان صورتی...
ما را در سایت پرنیان صورتی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aparnian-sooratid بازدید : 166 تاريخ : دوشنبه 29 آبان 1396 ساعت: 1:19